ده فعل دو قسمتی (Phrasal Verb) که با آن ها آشنا نیستید (بخش دوم)

Phrasal Verb

ده فعل دو قسمتی (Phrasal Verb) که با آن ها آشنا نیستید (بخش دوم)

فعل‌های دوقسمتی (Phrasal Verb) در انگلیسی رایج بوده، و چه در موقعیت‌های رسمی یا غیررسمی می‌توان نمونه‌های آن را دید.
در اینجا قصد داریم ده فعل دو قسمتی Phrasal Verb کاربردی که زبان‌آموزان عموماً با آنها آشنا نیستند را معرفی کنیم.
پنج مورد اول این افعال را در اینجا مشاهده کردید. حال بخش دوم را مورد بررسی قرار می دهیم:

#6: Fawn on/over (someone/something)

= to praise someone and be friendly to them in an insincere way, because you want them to like you or give you something
تملّق‌گویی کردن، چاپلوسی، محبت بیش از حد به کسی

She is a student who could not wait to fawn over the new teacher
.اون دانش آموزیه که لحظه شماری میکنه واسه معلم جدید چاپلوسی کنه

People fawn over you when you’re famous.
.وقتی معروف میشی همه چاپلوسی تو رو میکنن

 

#7: Size (someone/something) ↔ up

= to look at or consider a person or situation and make a judgment about them; Assess someone or something
چیزی یا کسی را برانداز کردن؛ سنجیدن

Always size up a car in person before you agree to buy it.
.همیشه قبل خریدن ماشین خودتون شخصاً برین و بررسیش کنین

sized you up the moment you walked in the room.
من لحظه ای که وارد اتاق شدی براندازت کردم

 

#8: Plod along

= to walk along slowly, especially when this is difficult; to work slowly or make slow progress, especially in a way that is boring
با زحمت راه رفتن، شل شل کار کردن، فِس فِس کردن

He’s still plodding along with his novel.
.اون هنوز داره رمانش رو آروم آروم مینویسه

I went to the gym in spite of myself, puffing and plodding along.
.علیرغم میل باطنیم، هِن هِن کنان و شل شل به سمت باشگاه رفتم

 

#9: Wipe (someone/something) ↔ up

to destroy, remove, or get rid of someone or something completely; to make someone feel extremely tired
محو کردن، نابود کردن، از بین بردن؛ خسته کردن

Nothing could wipe out his bitter memories of the past.
.هیچی نمیتونست خاطر تلخ گذشته اش رو محو کنه

The heat in the room had wiped us out.
.گرمای اتاق ما رو هلاک کرده بود

 

#10: Mull (something) ↔ over

= to think about a problem, plan etc for a long time before making a decision
سبک سنگین کردن چیزی، چیزی رو مورد دقت قرار دادن

Ryan’s mulling over the proposals before making any changes
.رایان قبل از ایجاد هر گونه تغییری، داره همه ی پیشنهادات رو سبک سنگین میکنه

Worry is a useless mulling over of things we cannot change.
.نگرانی، فکر کردن بی فایده به چیزهاییست که نمی توانیم تغییرشان دهیم

در ویدئو زیر می توانید مثال هایی دیگر در مورد بخش دوم ده فعل دو قسمتی بیابید:

 


مطالب مرتبط:

ده نمونه پرکاربرد فعل دو قسمتی (Phrasal Verb) (بخش اول)

افعال دو قسمتی (Phrasal Verbs)؛ قسمت سوم: افعال جداشدنی و جدانشدنی

دانلود مجله‌ی New Scientist؛ (January 12th)

Leave A Reply